پیدا کردن اعتماد به نفس هنگامی که توسط Bigwigs سر و صدا می کنید
من به وضوح به یاد دارم.
یعنی تا زمانی که بارها و بارها اتفاق افتاد. شانه های سرد یکی پس از دیگری. هرگز فراموش نمیکنم وقتی یکی از جفتهایی که سعی کردم با آنها صحبت کنم، با ناراحتی گفتند: “اگر به صحبت کردن با یکدیگر بازگردیم؟”
تاریخ انتشار : چهارشنبه 28 خرداد 1392 – 12:01
خلاصه کیفیت برای محتوای آن از خوانندگان هزینه ای دریافت نمی کند. ما معتقدیم که اخبار صنعت برای شما مهم است که کار خود را انجام دهید، و خلاصه کیفیت از کسب و کارهای مختلف پشتیبانی می کند.
آیا گاهی اوقات احساس غریبه بودن یا ناشناخته بودن احساس می کنید؟ آره. آیا وقتی مردم سیگنال هایی می فرستند که به شما تعلق ندارید، نیش می زند؟ کاملا. اما این بدان معنا نیست که هر فرصت یا موقعیتی باید به دلیل آن واکنش ها کنار گذاشته شود.
با لبخند بزرگ و چشمانی درخشان به جمعی نزدیک شدم و خودم را معرفی کردم. سه نفر از من استقبال کردند و پاهایشان را از من برگرداندند. من کمی ناامید شدم از اینکه متوجه شدم آنها “تازه کارها” را در گروه خود نمی پذیرند. اما من از آن شانه خالی کردم. “یک گرم کردن!” به خودم گفتم.
اگرچه من آنقدر سبز نیستم که در آن رویداد رهبری بودم – در واقع، از آن زمان تاکنون سه کتاب نوشتهام و به مخاطبانی در مورد اعتماد به نفس، دفاع از خود و حضور در سراسر جهان آموزش دادهام – هنوز هم میتوانم هنگام ملاقات با افرادی که از هر نظر بالاتر و فراتر از من به نظر می رسند. من به تمرینهای زیر (از جمله تمرینهایی که در آن رویداد استفاده کردم) تکیه میکنم تا به من کمک کنند هر زمان که احساس کردم اعتماد به نفسم از بین میرود، محکم بایستم.
و چیز دیگری هم وجود داشت: من قرار نبود پاسخ به این سوال را برون سپاری کنم که «آیا من به اینجا تعلق دارم؟» به این مردم که من حتی نمیشناختم من هم به اندازه آنها جایگاهم را به دست آوردم. من نیاز به تغییر حرکت داشتم.
با این حال، کسی باید برای این محتوا هزینه کند. و اینجاست که تبلیغات وارد میشود. بیشتر مردم تبلیغات را یک مزاحم میدانند، اما آنها علاوه بر اینکه به شرکتهای رسانهای اجازه میدهند سرپا بمانند، عملکرد مفیدی نیز دارند. آنها شما را از محصولات و خدمات جدید مرتبط با صنعت خود آگاه می کنند. همه تبلیغات در خلاصه کیفیت مستقیماً برای محصولات و خدماتی که اکثر خوانندگان ما به آن نیاز دارند اعمال شود. شما تبلیغات خودرو یا مکمل های سلامتی را نخواهید دید.
بنابراین لطفاً مسدود کننده تبلیغات خود را برای سایت ما خاموش کنید.
آماده شدن برای ملاقات با “معاون ارشد فروش و بازاریابی در یک شرکت Fortune 500” بسیار ترسناک تر از ملاقات با “جیلیان که در بازاریابی کار می کند” به نظر می رسد. تمرکز روی آن عنوان میتواند باعث شود که احساس کنید کسی بالاتر از شماست و واقعاً به اعتماد به نفس شما آسیب میزند. به جای گم شدن در سطح وضعیت، روی فرد زنده و نفسکش مقابلتان تمرکز کنید. در مورد شخص کنجکاو باشید، از او در مورد آخر هفته اش بپرسید و با انسان آشنا شوید.
“درست مثل من” را امتحان کنید
درست زمانی که شروع کردم به گذاشتن رژ لبم در کیفم، چهره خندان مادرم را روی یک عکس قدیمی 2×3 که از کیفم بیرون زده بود، دیدم. فوراً سوسویی از اعتماد به نفس در وجودم پیچید. من به همه چیزهایی که مادرم در طول سالها به من القا کرده بود و تجربیات زندگیاش با تعلق فکر میکردم – بهویژه زمانی که یک زن قفقازی در دهههای ۶۰ و ۷۰ با یک مرد پاکستانی ازدواج کرده بود. به جملهای فکر کردم که او مدام در دوران رشد برایم تکرار میکرد: النور روزولت: «هیچکس نمیتواند بدون رضایت تو باعث شود احساس حقارت کنی.» الان حدود سه اینچ بلندتر ایستاده بودم. تو چشمای خودم نگاه کردم و لبخند زدم. اعتماد به نفسم کمی بیشتر شد.
بعد از لحظه رژ لبم بود که سعی کردم برعکس این کار را انجام دهم. صاف ایستادم و شانه هایم را عقب انداختم، سرم را بالا گرفتم و پاهایم را به اندازه عرض شانه باز کردم. برای افرادی که در بقیه مراسم با آنها صحبت میکردم، تمام بدنم را به سمت آنها چرخاندم، هنگام صحبت کردن و گوش دادن، ارتباط چشمی خود را حفظ کردم و واضح و شنیدنی صحبت کردم (جلد 7/10). توصیه من به دیگران زمانی که احساس میکنید ترسیدهاید یا بیموقع هستید این است: خودتان را کوچک یا لال نکنید. درعوض، بدون عذرخواهی قابل توجه باشید! فضای خود را ادعا کنید تا مردم نتوانند شما را نادیده بگیرند و – به همان اندازه مهم – تا خودتان را تخفیف ندهید.
با فرد تعامل کنید نه با قدرت
آخ. احساس می کردم هر قطره ای از تعلق از بدنم خارج شده است. اشتباهی اینجا دعوت شدم؟ با یک بشقاب غذایی مشغول شدم که در گوشه ای ایستاده بودم و می خوردم و با رهگذران تماس چشمی عجیب و غریب و پنهانی برقرار می کردم و فکر می کردم که چگونه دو ساعت دیگر را تحمل کنم.
مراقبت از مشتری
پیدا کردن اعتماد به نفس هنگامی که توسط Bigwigs سر و صدا می کنید
طرز فکر و زبان بدن به شما کمک می کند تا به قدرت برسید
در آن لحظه، تصمیم گرفتم دیگر اجازه ندهم این احساس از بین برود. در عوض، آنچه را که مامانم به من داد جشن میگیرم و در این فرصت محکم میایستم… حتی اگر نتوانم دوستی برای نجات جانم پیدا کنم.
قول ما: خلاصه کیفیت فقط تبلیغات ثابتی را نشان می دهد که هرگز محتوا را پوشش نمی دهد یا پوشان نمی دهد. آنها هرگز سر راه شما قرار نمی گیرند. آنها برای خواندن شما وجود دارند یا نه.
هنگامی که توسط یک بازیکن قدرتمند یا گروهی که کمتر از آن استقبال میکنند، مرعوب میشوید، تمرکز بر تأیید و حمایت از خودتان میتواند همه چیز باشد. نه تنها هنگام آمدن به رویداد بعدی شما نسبت به سایر تازه واردان حساس تر خواهید بود، بلکه جایگاهی را که به درستی سزاوار آن هستید را نیز مدعی خواهید شد.
وقتی احساس میکنید به خود تعلق ندارید، بیان آن با بدنتان بسیار آسان است، که به تجربه خودم، میتواند باعث بدتر شدن احساس شما شود. در لحظهی ناراحتکنندهام، متوجه شدم کم حرف میزنم، از تماس چشمی اجتناب میکنم و شانههایم را کوچک میکنم.
من به یک رویداد جوایز رهبری دعوت شدم تا در کنار بسیاری از زنان تاجر قدرتمندی که مورد تحسین و احترامشان بودم، افتخاری را قبول کنم. البته از ورود به اتاقی با این همه نیروگاه کمی عصبی بودم. اما مثل یک نوع اضطراب روز قبل از کریسمس بود. فکر آشنایی با افرادی که به من الهام میبخشند به من انرژی داد.
بالاخره تصمیم گرفتم تایم اوت کنم. به سمت سینک های حمام عقب نشینی کردم و وقتی جلوی آینه ایستادم و دوباره رژ لبم را زدم، به شدت احساس ناامیدی کردم.
برخی از نیروگاهها وارد اتاقی میشوند تا هر کسی را که ملاقات میکنند بترسانند. اما برخی از افرادی که به نظر می رسد دیواری دارند، از نحوه جدا شدن آنها غافل هستند. در هر صورت، برای تغییر یک VIP از «ترعنده» به یک فرد معمولی در ذهنتان، به برخی از احساسات سخت یا آسیب پذیری که آنها احساس می کنند، درست مانند شما فکر کنید. به عنوان مثال، میتوانید بگویید: «این شخص مانند من احساس امیدواری/بیفایده بودن/تنهایی/ترس کرده است. یا، «این شخص هم مثل من به شجاعت نیاز دارد.» انجام این کار می تواند ارعاب شما را مجدداً تنظیم کند و بزرگ ترین شخصیت بزرگ زندگی شما را دوباره به یک فرد عادی تبدیل کند.
اچآیا تا به حال یکی از آن لحظات شغلی را داشته اید که احساس می کردید موفق شده اید؟ یک لحظه اثبات اینکه بالاخره یک جایگاه در میز مهم یا جالب به دست آورده اید؟
یا حداقل، فرض کنید همه ما این توانایی را داریم که در مواقعی ناآرام، عجیب و غریب و از نظر اجتماعی ناتوان باشیم. در مورد آن فکر کنید: در یک رویداد شبکه ای خاص، شخصی در حال اشتراک گذاری بیش از حد است، شخص دیگری در حال خرابکاری است، و شخص دیگری توجه را به چیزی جلب می کند که همکارش قدردانش نیست. این بدان معناست که شما تنها کسی نیستید که ممکن است همیشه در معاشرتهای اجتماعی طرفدار یا «طبیعی» نباشید. در نظر گرفتن اینکه همه بهترین کار را انجام می دهند می تواند به کاهش تمرکز از وضعیت نامناسب شما کمک کند.
بزرگ
من روزها قبل روی لباسم اصرار داشتم. در نهایت به دامن قرمز مدرن، بلوز رنگارنگ و کت مشکی اکتفا کردم، امیدوار بودم که بدون جلب توجه بیش از حد، من را متمایز کنند. در اینجا من می روم.